روزشمار عملیات های دفاع مقدس

نوار زمان هشت سال جنگ تحمیلی

کد خبر : 54175
تاریخ خبر : 1402/08/06-14:59
تاریخ به روز رسانی : 1402/08/06-15:01
تعداد بازدید : 223
نسخه قابل چاپ

مروری تفصیلی بر زمینه های تهاجم

با گذشت هفده سال از آغاز جنگ و نُه سال از اتمام آن، بررسی ابعاد حقوقی، سیاسی، نظامی و اقتصادی جنگ، همچنان ادامه دارد. جنگ ایران و عراق با مشخصة طولانی ترین و پرهزینه ترین درگیری نظامی در تاریخ معاصر منطقه خاورمیانه1 که دو قدرت جهانی و هم پیمانانشان در دوران جنگ سرد در حمایت از یک طرف جنگ اتفاق نظر داشته اند و مهم تر از همه حل و فصل نهایی نشدن این جنگ و امضا نشدن پیمان صلح میان دو کشور و بسیاری مسائل دیگر، سبب شده است علت، نحوه و نتایج جنگ تا سال هایی مدید همچنان بحث و بررسی شود.

مروری تفصیلی بر زمینه های تهاجم
با گذشت هفده سال از آغاز جنگ و نُه سال از اتمام آن، بررسی ابعاد حقوقی، سیاسی، نظامی و اقتصادی جنگ، همچنان ادامه دارد. جنگ ایران و عراق با مشخصة طولانی ترین و پرهزینه ترین درگیری نظامی در تاریخ معاصر منطقه خاورمیانه1 که دو قدرت جهانی و هم پیمانانشان در دوران جنگ سرد در حمایت از یک طرف جنگ اتفاق نظر داشته اند و مهم تر از همه حل و فصل نهایی نشدن این جنگ و امضا نشدن پیمان صلح میان دو کشور و بسیاری مسائل دیگر، سبب شده است علت، نحوه و نتایج جنگ تا سال هایی مدید همچنان بحث و بررسی شود.

شکل گیری زمینه ها و مجموعه عواملی که امکان وقوع جنگ را فراهم ساخت، به دلیل ابعاد و نتایج نظامی، سیاسی و حقوقی آن، همواره یکی از جدی ترین موضوعاتی بوده است که از زمان شروع جنگ و پس از آن بحث و بررسی شده و خواهد شد. اهمیت این موضوع بدین دلیل است که می تواند به این سؤال پاسخ دهد که آیا شروع جنگ اجتناب ناپذیر بود؟ با بیان ساده تر، آیا این امکان وجود داشت که از وقوع جنگ جلوگیری شود؟ طبیعتاً بدون توصیف و تشریح اوضاع حاکم بر ایران انقلابی پس از سقوط رژیم پهلوی و التهاب و نگرانی های موجود درباره نتایج و تأثیرات ناشی از پیروزی انقلاب اسلامی در منطقه و سپس کالبدشکافی دلائل عراق برای تجاوز به ایران، نمی توان به درک و پاسخ درستی در این زمینه دست یافت.

محققان غربی عموماً بر این باور هستند که انقلاب اسلامی و آثار و نتایج آن بیشترین تأثیر را در وقوع جنگ داشته است. بدین معنا که با پیروزی انقلاب اسلامی و سقوط شاه، بنای استراتژی امریکا که بر دو ستون ایران و عربستان سعودی پی ریزی شده بود، فرو ریخت و این مسئله مناسبات میان دو کشور ایران و عراق را دستخوش تغییر و تحول کرد. بدین ترتیب که "موازنه نسبی قوا" که بین ایران و عراق حاکم بود، تغییر کرد و با پیدایش خلأ قدرت در منطقه، "موج اسلامی" می توانست ثبات منطقه را تهدید جدی کند. در نتیجه اعاده نظم پیشین، لازمة تأمین منافع امریکا و غرب در منطقه بود.

دریافت موجود در غرب از علل ایجاد جنگ و ماهیت آن، که به اعتباری نشان دهندة نحوة نگرش غربی ها و مفهوم سازی آنها درباره جنگ، با هدف توضیح و تشریح وقایع آن می باشد، ناظر بر این معناست که انقلاب اسلامی نظم موجود و حاکم بر منطقه و ایران را بر هم زد و نتایج ناشی از این تحول، زمینه های وقوع جنگ را به وجود آورد. در واقع، در غرب جنگ ایران و عراق از زاویه "تجاوز و دفاع" که بیان کننده واقعیات جنگ و مبین دیدگاه و نظریات ایران می باشد، بررسی نمی شود و بیشتر وضعیتی که به جنگ منجرشد، مد نظر می باشد. در این نگرش مفهوم جنگ به عنوان امری نامطلوب پس از جنگ جهانی دوم، در چارچوب "نظریه توسعه و تکامل" بررسی می گردد. به همین دلیل جنگ عاملی بالقوه "مغایر با نظم مطلوب جهان" ارزیابی می شود. بر پایه این مفهوم، غربی ها انقلاب اسلامی و تأثیرات ناشی از آن را برای منافع غرب (شامل: نفت، ثبات کشورهای مرتجع منطقه، امنیت اسرائیل و همچنین مقابله با نفوذ شوروی)، جنایتی علیه نظم جهانی قلمداد می کنند.

چنین باوری درباره انقلاب اسلامی، مقابله با آن را با استفاده از زور و کلیه ابزار و وسائل لازم، نه تنها ضروری بلکه اجتناب ناپذیر می نمایاند. زیرا مسئله اصلی مفهوم درگیری و جنگ نیست، بلکه در این جنگ هدفِ اصلی و ضروری، واژگون ساختن نظام انقلابی حاکم بر ایران یا "تعدیل و مهار" آن، برای اعاده نظم پیشین بوده است. آیت الله خامنه ای رئیس جمهور وقت ایران با درک روشن از هدف جنگ، در این باره گفت:

این جنگ علیه انقلاب اسلامی ایران و به منظور واژگون ساختن نظام انقلابی ایران و از بین بردن انقلاب اسلامی سازماندهی شد.

در همین زمینه حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی، رئیس وقت مجلس شورای اسلامی گفت:

شروع جنگ تحقیقاً برای نابودی انقلاب بود و از آن رو که شرقی ها و غربی ها از این انقلاب راضی نبودند، غرب که بیشترین منافع را در ایران داشت، انقلاب را مستقیماً علیه منافع خود دانست، باید در ایران شرایطی به وجود می آمد که دیگران ناامید شوند و بگویند نمی شود بدون اتکا به شرق و غرب، انقلابی باقی بماند و یکی از اهداف جنگ، تحقق این امر بود و برای سرکوبی و مهار انقلاب، مارکسیسم شرق و امپریالیسم غرب در این هدف به تلاقی رسیدند و صدام نقطه تقاطع خطوط فوق بود و از آنجا شروع کردند و بر روی ایران فشار آوردند.

جیمز بیل یکی از کارشناسان مسائل منطقه خلیج فارس و خاورمیانه درباره دلیل واقعی جنگ در کتاب خود می نویسد:

دلیل واقعی جنگ درگیری سیاسی برای دست یافتن به برتری و سلطه یافتن بر خلیج فارس بود. در این روند عراق امیدوار بود انقلاب ایران را در نطفه خفه کند و نابود سازد که این برای کشورهای منطقه نظیر عربستان سعودی و شیخ نشین های خلیج فارس، هدف چندان ناخوشایندی نبود.

عراقی ها در توضیح علل شروع جنگ بر مفهوم حقوقی "پیشگیری" تأکید می کنند و در اظهارات خود بدون آنکه دلایل روشن و درستی ارائه نمایند، می گویند پس از پیروزی انقلاب اسلامی در برابر وضعیتی قرار داشتند که به جز مقاومت و برخورد با تجاوزگری راهی برای حفظ کشور خود نداشتند. در نهمین کنگره حزب بعث ـ که برای نخستین بار مباحث آن درباره جنگ ایران و عراق منتشر شد ـ تأکید می شود که در برابر رهبران عراق تنها اختیار یک راه وجود داشت یا مقاومت و جلوگیری از تجاوزات دشمن و یا اینکه تسلیم شدن به برنامه های (امام) خمینی. همچنین مجید خدوری، عراقی الاصل مقیم امریکا، در کتاب خود، در توجیه علل تجاوز عراق به ایران می نویسد: عراق در موقعیتی قرار داشت که ناگزیر شد برای دفاع از خود دست به اقدام بزند. وی در عین حال به دلیل اینکه چنین ادعایی فاقد مبانی حقوقی روشن و مشخص می باشد،* اضافه می کند: البته مناسب بود که عراق به شورای امنیت متوسل می شد و خود رأساً دست به کار نمی شد.

در هر صورت، وجود اختلاف مرزی و ارضی میان ایران و عراق که با انعقاد قرارداد 1975 الجزایر حل و فصل شده بود و حتی وقوع تشنج مجدد میان دو کشور به تنهایی نمی توانست انگیزه و علت اصلی تجاوز عراق به ایران باشد، زیرا اولاً که مبانی و راه حل های رفع اختلافات در قرارداد الجزایر تعیین شده بود و ثانیاً پیش از این، دو کشور ایران و عراق در اوضاع بسیار حادتری قرار داشته اند که هرگز به یک جنگ تمام عیار متوسل نشده اند. مهم تر آنکه ایران به دلیل وضعیت انقلابی و منازعات داخلی ـ که به طور طبیعی انقلاب ها پس از پیروزی درگیر آن هستند ـ فرصت و امکان آن را نداشت که عراق را تحریک و یا به آن هجوم کند. آقای هاشمی رفسنجانی با اشاره به اوضاع ایران پس از انقلاب و امکان تحریک کردن عراق می گوید:

ما ترورها و انفجارهایی روزانه و کودتا داشتیم. کودتای نوژه چند هفته قبل از آغاز جنگ اتفاق افتاد و در کل تصور این امر که ایران این همه بر خود مسلط باشد که به این زودی عراق را تحریک کند، از نظر آشنایان به تاریخ و سیاست محال است. اینکه بخواهیم در یک کشور همسایه برنامه ای پیاده کنیم محققاً انقلاب ما آماده نبود و همه به این امر اذعان دارند. در آن زمان حتی ارتش ما نیز آماده نبود و بنابراین ادعای عراق که ما قصد تحریک این کشور را داشتیم پذیرفتنی نیست. البته ما مواضع انقلاب را اعلام کرده بودیم که در هیچ منطق، مکتب و در هیچ جایی اعلام نظرات یک انقلاب و مکتب به دنیا، نمی تواند جرم تلقی شود.

در عین حال اظهارات مقامات رسمی عراق اهداف عراق را از تهاجم به ایران روشن می سازد. در آبان 1359 صدام طی مصاحبه ای گفت:

ما از تجزیه و انهدام ایران ناراحت نمی شویم و صریحاً اعلام می داریم در شرایطی که این کشور دشمنی بورزد هر فرد عراقی و یا شاید هر عربی مایل به تقسیم ایران و خرابی آن خواهد بود.

طارق عزیز نخست وزیر وقت عراق نیز اعلام کرد:

وجود پنج ایران کوچک تر بهتر از وجود یک ایران واحد خواهد بود. . . ما از شورش ملت های ایران پشتیبانی خواهیم کرد و همه سعی خود را متوجه تجزیه ایران خواهیم نمود.

طه یاسین رمضان معاون نخست وزیر عراق نیز در مصاحبه با الثوره تأکید کرد:

این جنگ به خاطر عهدنامه 1975 و یا چند صد کیلومتر خاک و یا نصف شط العرب نیست. این جنگ به خاطر سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی است.

بنابراین گرچه عراق قرارداد 1975 الجزایر و درخواست لغو آن را بهانه تهاجم به ایران قرار داد ولی "تجزیه ایران و براندازی نظام نوپای جمهوری اسلامی" هدف نهایی رژیم بعثی محسوب می شد.

بررسی اوضاع داخلی ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی، هر چند به صورت اجمالی و گذرا، نشان دهنده این معناست که ایران نه تنها برای جنگ که حتی برای دفاع نیز آمادگی نداشت، زیرا علاوه بر منازعه ای که در داخل کشور بلافاصله پس از پیروزی انقلاب میان نیروهای انقلابی و لیبرال ها آغاز شد، اقتصاد کشور فوق العاده ضعیف شده بود و بسیاری از گروه های ضدانقلاب در مناطق مختلف کشور برای تضعیف دولت مرکزی تلاش می کردند. منابع تسلیحاتی ایران به دلیل ماهیت ضدامریکایی انقلاب اسلامی، قطع شده بود و در مجموع ایران بسیار آسیب پذیر به نظر می رسید. در این میان وضعیت نیروهای ارتش که وظیفه دفاع از مرزهای ایران را در مقابله با تهدیدات و تهاجم دشمن بیگانه بر عهده داشتند بسیار نامطلوب بود. گروه های سیاسی شعار انحلال ارتش را سر می دادند که با درایت و هوشمندی امام خمینی خنثی شد، در عین حال ارتش با مشکلات اساسی که بسیاری از آنها ریشه در "ساختار"، "هویت"، "آموزش" و "فرماندهی و کنترل"* داشت، برای انتقال از ارتشی طاغوتی به ارتشی اسلامی دست و پنجه نرم می کرد. این روند همچنان ادامه یافت و حتی جریان ضدانقلابی در درون ارتش برای اعاده وضعیت پیشین، کودتای نوژه را سازماندهی کرد که در آستانه اجرا (20/4/1359) کشف و خنثی شد.** آقای هاشمی رفسنجانی در تشریح وضعیت نظامی ایران می گوید:

. . . ما هنوز مشغول تصفیه ارتش بودیم و افراد ارتش فرار کرده و بسیاری از آنها محبوس بودند و جای کارشناسان امریکایی را که از ایران رفته بودند، کسی نگرفته بود. تعداد بسیاری از قراردادهای تسلیحاتی که مکمل قدرت ارتش بود، در همان روزهای قبل از انقلاب توسط بختیار لغو شده بود و بسیاری از امکانات ما بدون پشتیبانی مانده بود و نیروی نظامی دیگری نیز هنوز در ایران شکل نگرفته بود.

سپاه پاسداران در این وضعیت با مأموریت دفاع از انقلاب، درگیر مأموریت های امنیتی در داخل کشور و در شهرها بود و بخشی از توانش در کردستان در مصاف با گروه های ضدانقلاب صرف می شد. بسیج نیز که پس از تصرف لانه جاسوسی امریکا با فرمان امام خمینی در ششم آذر 1358 تشکیل شد به دلیل موانع موجود، فاقد هویت نظامی بود. رژیم بعثی حاکم بر عراق دقیقاً به چنین وضعیتی آگاه بود. احمد زبیدی سرهنگ سابق ارتش عراق درباره درک رهبری عراق از وضعیت داخلی ایران پس از سقوط شاه می نویسد:

رهبری عراق معتقد بود پس از سقوط شاه، ایران و خصوصاً ارتش ایران پس از انجام تصفیه و پاک سازی در آن، ضعیف شده است.

وضعیت نظامی ایران نشان دهندة کاهش توان دفاعی کشور و در نتیجه از میان رفتن "قدرت بازدارندگی ایران" در برابر عراق بود و این مسئله قطعاً نقش بسیار اساسی در تصمیم گیری عراق برای تجاوز به ایران داشته است.

رژیم عراق برای دستیابی به نقش جدید در منطقه و در فضای برخورد خصومت آمیز امریکا و غرب علیه نظام انقلابی ایران، بی ثباتی ناشی از انقلاب در داخل ایران را به مثابه یک فرصت استثنایی، برای "تسلط بر خلیج فارس"، به سود خود ارزیابی می کرد. در واقع روند تحولات ظاهراً به نفع عراق تمام شده بود، زیرا به جای یک ایران قوی در مقابل یک عراق ضعیف و منزوی، یک عراق قوی در مقابل یک ایران ضعیف و متفرق قرار گرفته بود.

در این مرحله گرایش سیاسی عراق که به طور سنتی به سوی شرق بود، تدریجاً به سمت غرب به چرخش درآمد، زیرا برای عراق، مقابله با انقلاب اسلامی در چارچوب منافع و سیاست های غرب، در مقایسه با شرق عملی و امکان پذیرتر بود. عراقی ها احتمال قطع ارسال تسلیحات روسی را پیش بینی کرده بودند و با توجه به سلاح هایی که پیش از این خریده بودند و انعقاد قرارداد تسلیحاتی چهار میلیارد دلاری با فرانسه، تصور می کردند در یک "جنگ سریع و کوتاه مدت" دچار مشکلات اساسی نخواهند شد. البته این مسئله نیز قابل پیش بینی بود که روس ها هم با تهاجم عراق به ایران موافق باشند. زیرا این مسئله علاوه بر اینکه تمرکز و انرژی ایران را به جنگ با عراق منتقل می کرد، می توانست، جمهوری اسلامی ایران را به گسترش روابط به ویژه در زمینه نظامی با مسکو، سوق دهد.

شمارش معکوس برای شروع جنگ، متعاقب ناامیدی امریکایی ها از حل معضل گروگان ها (در تسخیر لانه جاسوسی) در سال 1358 آغاز شد. در بهمن 1358 برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و انتخاب بنی صدر به عنوان اولین رئیس جمهور و کلاً تلاش هایی که وی انجام داد، هیچ کدام به حل معضل گروگان های امریکایی منجر نشد. با فرارسیدن زمان برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در امریکا، "کارتر" که عملاً در کمند گروگان ها به گروگان گرفته شده بود، به تدریج فشار بر ایران را افزایش داد. در فروردین 1359 امریکا ضمن اعلام قطع رابطه با ایران، به تحریم اقتصادی ایران اقدام کرد. ضمن اینکه پیش از این، ارسال هرگونه تجهیزات نظامی به ایران قطع شده بود. صدام نیز در این فضای روانی جدید ناشی از فشارهای سیاسی و نظامی اعلام کرد عراق آماده است تمام اختلافات خود با ایران را، با زور حل کند. موضع گیری صدام آشکارترین اعلام آمادگی عراق برای فشار به ایران در جهت سیاست واشنگتن بود. رژیم عراق بلافاصله بر نقل و انتقالات و تجاوزات مرزی افزود به گونه ای که بسیاری از ناظران، وقوع جنگ میان دو کشور را محتمل ارزیابی کردند و در نتیجه بخشی از نیروهای نظامی ایران در مرز مستقر شدند. خبرگزاری رویتر در گزارش خود، اوضاع نظامی را وخیم ترین برخوردها میان دو کشور پس از جنگ های سال 1974 اعلام کرد.

عملیات طبس با هدف آزادسازی گروگان های امریکایی در 11 آوریل 1980 (23 فروردین 1359) در جلسه ویژه شورای امنیت ملی امریکا تصویب و 13 روز بعد (5 اردیبهشت 1359) اجرا شد؛ زیرا برژینسکی معتقد بود زمان تیغ زدن به دُمل فرا رسیده است. عراقی ها از این اقدام چنین برداشت کردند که امریکا در مرحله بعد به اقدام نظامی به مراتب بزرگ تری علیه ایران دست خواهد زد.

برژینسکی مغز متفکر و تصمیم گیرنده امریکا برای مقابله با ایران، در تیر 1359 برنامه مذاکره محرمانه مقامات عالی رتبه امریکا و عراق را طراحی کرد. به گزارش نشریه نیویورک تایمز هدف از این دیدار بحث و مذاکره دربارة راه های هماهنگ کردن فعالیت های امریکا و عراق در مخالفت با سیاست های ایران بود. برژینسکی صدام را "نیروی متعادل کننده" آیت الله خمینی تلقی می کرد. ملاقات محرمانه صدام و برژینسکی در مرز اردن به منزله "چراغ سبز امریکا"به عراق برای آغاز جنگ بود و این تلقی را در صدام به وجود آورد که در صورت حمله به ایران مورد حمایت امریکا قرار خواهد گرفت. سه ماه پس از تجاوز عراق به ایران و گرفتار شدن عراقی ها در سرزمین های اشغالی، طارق عزیز در سفر به فرانسه خبر ملاقات صدام و برژینسکی را در اختیار مجله فیگارو قرار داد تا به عنوان اعتراض عراق به سیاست های امریکا در قبال عراق منتشر شود. گزارش فیگارو چنین است:

جریان جنگ ایران و عراق در واقع از ژوئن گذشته (تیر 1359) زمانی آغاز شد که برژینسکی به اردن سفر کرد و در مرز دو کشور اردن و عراق با شخص صدام ملاقات کرد و قول داد که از صدام حسین کاملاً حمایت نماید و این امر را تفهیم کرد که امریکا با آرزوی عراق درباره شط العرب(اروندرود) و احتمالاً برقراری یک جمهوری عربستان در این منطقه مخالفت نخواهد کرد و بالاخره کلیه اقدامات به کشاندن عراق به جنگ علیه ایران منجر شد و پیش بینی ها چنین بود که اگر بغداد پیروز بشود، ایران بی ثبات می شود و رژیم جمهوری اسلامی از میان می رود و یک دولت طرفدار غرب جای آن به قدرت می رسد و در صورتی که عراق با شکست مواجه گردد، امریکا می تواند خود را به عنوان حامی و مدافع ایران قلمداد نماید. *

در تیر 1359 برابر اعترافات "رکنی"، یکی از عناصر کودتای نوژه، امریکایی ها درباره تقدم و تأخر کودتا و جنگ به بحث و بررسی پرداختند و اجرای کودتا را در تقدم قرار دادند. زیرا در صورت موفقیت کودتا دیگر نیازی به تهاجم نظامی عراق نبود. ضمن اینکه شکست کودتا با توجه به نقش محوری ارتش در اجرای آن، می توانست موقعیت روحی و روانی ارتش را به طور کامل متزلزل نماید. بنا بر برخی گزارش ها رهبران عراق از ناحیه نیروی هوایی ایران بسیار نگران بوده اند، لذا وقوع کودتا می توانست تا اندازه ای نگرانی عراق را که در اندیشه تجاوز به ایران بود، نیز برطرف سازد.

با شکست کودتای نوژه و فرار عناصر کودتاچی به عراق و تشریح وضعیت نظامی ایران، عراقی ها که از چند ماه قبل برای تجاوز به ایران در آمادگی به سر برده و همزمان با کودتای نوژه نیز در 20 نقطه مرزی درگیری ایجاد کرده بودند، بر نقل و انتقالات خود افزودند و سرانجام در 31 شهریور 1359 تهاجم سراسری خود را آغاز کردند.

با توجه به آنچه که توضیح داده شد، تهاجم عراق به ایران در واقع تهاجم به یک انقلاب بود. به عبارت دیگر، ایران بهای انقلاب خود را پرداخت، زیرا با راه حل هایی که دربرابر خود داشت، ممانعت از وقوع جنگ امکان ناپذیر بود. ایران برای جلوگیری از وقوع جنگ که زمینه های آن به نحو اجتناب ناپذیری در حال شکل گیری و تکوین بود، سه راه حل شامل "بازدارندگی"، "یارگیری سیاسی" و "ارائه امتیاز" فراروی خود داشت. قدرت بازدارندگی ایران ظاهراً به دلیل وضعیت نیروهای ارتش کاهش یافته بود و نیروهای انقلابی نظیر سپاه و بسیج نیز از لحاظ امکانات در وضعیت مناسبی قرار نداشتند. حضور لیبرال ها در رأس هرم قدرت سیاسی در این مقطع، عوارض نامطلوب و جبران ناپذیری به دنبال داشت، زیرا لیبرال ها به لحاظ بینش و تفکر و عدم درک ماهیت و مبانی انقلاب، قادر به حل معضلات انقلاب نبودند. بنی صدر در حدفاصل اسفند 1358 تا شهریور 1359 علاوه بر ریاست جمهوری به فرماندهی کل قوا منصوب شده بود، لیکن نه تنها نیروهای انقلابی را منزوی کرد، بلکه در به کارگیری ارتش برای بازدارندگی در برابر عراق نیز ناتوان بود. نماینده امام خمینی در شورای عالی دفاع، آیت الله خامنه ای در این باره در نمازجمعه تهران اظهار کرد:

نزدیک به هفت ماه قبل از جنگ، شما فرمانده کل قوا بودید چرا نیروهای نظامی ما هنگام شروع جنگ نتوانست مقاومت کند؟ حضرت امام شما را در اول اسفند 1358 به فرماندهی کل قوا برگزیدند. در اول مهرماه 1359 یعنی هفت ماه تمام بعد از فرماندهی کل قوای شما جنگ شروع شد. در این هفت ماه شما چه کردید؟ چرا ارتش را مرمت نکردید. چرا نظامیان را آموزش ندادید. آیا اینها را چه کسی می بایست انجام می داد؟ چرا شما وقتی جنگ شروع شد و خرابی کار شما در هفت ماه گذشته آشکار شد، تقصیرها را به گردن این و آن می اندازید؟ وقتی از ایشان می پرسند چرا ارتش را سر و سامان نداده اید می گوید چون کسان دیگری در ارتش دخالت کرده اند. منظور ایشان دادگاه های انقلاب در ارتش است چون افراد متهم به کودتا را دستگیر کرده بودند. آقای بنی صدر توقع داشتند در ارتش علیه جمهوری اسلامی کودتا شود و کودتاچیان آزاد گردند و دستگیر نشوند.

"یارگیری سیاسی و مشارکت در یک ائتلاف سیاسی منطقه ای یا جهانی" نیز به دلیل فقدان ثبات سیاسی در کشور برای تصمیم گیری و همچنین به دلیل ماهیت انقلاب اسلامی عملی نبود، زیرا وضعیت کشور مانع از شکل گیری روابط سیاسی پایدار بود. ضمن اینکه "ارائه امتیاز آشکار" نیز کاملاً با خط مشی انقلاب در تضاد بنیادین بود و عملاً هیچ گونه تأثیری در ممانعت از وقوع جنگ نداشت و تنها می توانست زمان آن را به تأخیر اندازد. در نتیجه مردم ایران بر پایه هویت جدیدی که با انقلاب اسلامی کسب کردند، تهاجم عراق را در چارچوب سیاست های امریکا و با هدف براندازی نظام انقلابی حاکم بر ایران تفسیر و به دفاع در برابر متجاوزان مبادرت کردند.

ماهیت تجاوز عراق و مقاومت مردمی جمهوری اسلامی نشان دهندة پیوستگی عمیق اهداف جنگ با انقلاب اسلامی بود. تأثیرات و تعاملات جنگ و انقلاب بر یکدیگر، تا پایان جنگ همچنان ادامه یافت. در عین حال دستیابی به درک روشن و عمیق تر درباره تأثیرات انقلاب در دفاع و در نتیجه ناکامی دشمن نیاز به بررسی جداگانه ای دارد و شاید پاسخ به سؤال زیر تا اندازه ای ابعاد این موضوع را روشن نماید:

اگر شروع جنگ از جانب رژیم عراق به دلیل وقوع انقلاب در ایران و فقدان توان نظامی جمهوری اسلامی برای بازدارندگی دشمن بوده است، پس چه عامل یا عواملی به ناکامی و محقق نشدن اهداف دشمن پس از تجاوز به ایران انجامید؟




* البته تاکنون سازمان ملل این مفهوم را به رسمیت نشناخته است ولی در برخی از مخاصمات (رخدادهایی که به منازعه نظامی منتهی شده است) کشور تجاوز کننده، برای مشروعیت اقدام خود، از این مفهوم استفاده کرده است.

* آنتونی کردزمن از مسئولان وزارت دفاع امریکا، درباره مشکلات اساسی ارتش در کتاب خود می نویسد. هیچ یک از دو کشور ایران و عراق ساختار فرماندهی عالی کارآمد نداشتند، شاه ایران دائماً فرماندهی عالی ارتش را تغییر می داد. با سقوط شاه حتی این رکن شکننده فرماندهی و کنترل ارتش ایران نیز فروپاشید. (درس هایی از جنگ مدرن، ترجمه حسین یکتا، ص73)

** افراد شرکت کننده در کودتای نوژه علاوه بر نیروی هوایی، در غالب یگان ها و نیروهای ارتش حضور داشتند. چنان که شهید فکوری در نامه ای به امام خمینی برای کمک به خانواده های معدومان کودتا می نویسد. معدومان نیروی زمینی که اکثر آنان از افسران زرهی و توپخانه، لشکر گارد (سابق)، لشکر92 زرهی، لشکر16 قزوین و لشکر64 پیاده ارومیه و تیپ نوهد بوده اند . . . (صحیفه نور، جلد14، ص34)

* پس از آنکه عراق تصمیم به استقرار در مواضع اشغالی گرفت نماینده امریکا در سازمان ملل اعلام کرد: اراضی نباید با زور تصرف شود و اختلافات به جای توسل به جنگ با مسالمت حل شود (رادیو لندن30/7/59). ماسکی وزیر خارجه امریکا نیز اعلام کرد: امریکا با تجزیه ایران مخالف است (رادیو امریکا3/8/59). حال آنکه برابر خبر منتشره فیگارو در واقع عراقی ها از مواضع امریکایی ها چنین استنباط می کردند که امریکایی ها با تجزیه ایران موافق هستند. بنابراین تغییر موضع امریکایی ها مورد گلایه و انتقاد عراق قرار گرفت.

برچسب ها :

نام*
ایمیل*
نظر*


© 1397 کلیه حقوق محفوظ است | طراحی وب سایت
x - »